رنگ زندگی



فیلم "محمد رسول الله (ص)" به کارگردانی آقای مجید مجیدی که در سال 1393 اکران شد به عنوان یکی از پرهزینه ترین فیلمهای ایرانی و البته پرفروشترین آنها شناخته می شود. اقبال گسترده مخاطبین به فیلم مذکور شاید به دلیل موضوع اصلی آن یعنی  زندگی رسول خدا(ص) باشد هرچند بر این تصویرگری نقدهای فراوانی در داخل و خارج از کشور ارائه شده است.
با توجه به اینکه جدی ترین فیلم ساخته شده درباره پیامبر اکرم(ص) تا زمان کنونی اثر مصطفی عقاد در سال 1976 میلادی بنام "الرسالة" و مشهور به "محمد رسول الله(ص)" است طبیعتا فیلم جناب مجیدی با آن مقایسه می شود و این امر توسط تحلیلگران و منتقدین فراوانی صورت پذیرفته است.
در مقایسه انجام شده عموما "الرسالة" را در نوع خود اثری موفق و ماندگار دانسته اند و معتقدند که آن فیلم در زمان خود با استفاده از شرایط معمول توأم با خلاقیت، قواعد کلاسیک فیلمسازی اعم از درام و شخصیت پردازی را بسیار بهتر رعایت کرده و به جای استفاده از تکنیکهای پرهزینه با شرایط متعارف موفقیتی نسبی داشته است.
در "الرسالة" به وجه ملموس و زندگی قابل درک رسول خدا(ص) پرداخته شده ولی در فیلم "محمد رسول الله (ص)" بیشتر وجه معنوی و تأثیرات ماورائی آن حضرت مد نظر قرار می گیرد. همچنین در آن فیلم برای نشان دادن پیامبر(ص) ازتصاویر "pov" یا "سابژکتیو" و همچنین "اورشولدر" استفاده می شود که در زمان خود خلاقیتی کارآمد به نظر می آید ولی در فیلم حاضر به شیوه آثار هالیوودی در فیلمهای دینی با شیوه ای کلیشه ای، گاهی از هاله نورکمک می گیرند.
فیلمساز سینمایی "محمد رسول الله (ص)" با بهره مندی از عوامل مطرح جهانی که بعضا صاحب اسکار هم می باشند از قبیل فیلمبردار، آهنگساز، طراح صحنه و مسئول جلوه های ویژه برای ماندگار شدن و افزایش قوت حرفه ای اثر خود تلاش می کند و همت او قابل تقدیر است ولی علیرغم زیبائیهای فیلم در هریک از بخشهای جداگانه، محصولی چشمگیر و بی نظیر پدید نمی آید. برای مثال فیلمبرداری "استورارو" بسیار زیباست و قابهایی چشم نواز دارد ولی به عنوان یک فیلمبرداری متمایز و خارج از توان فیلمبرداران ایرانی شناخته نمی شود. در سایر بخشها نیز همین دو ویژگی مثبت و از طرفی قابل تأمل و ایراد وجود دارد.
یکی از نکات مهم محتوایی و حرفه ای درنقد این فیلم از گفتگوی مقدماتی کارگردان با عالمی گرانقدر قابل توجه می باشد. در بعضی از دیدارهای آقای مجیدی با حضرت آیت الله جوادی آملی، مضمون توصیه آن عالم مفسر این بود که برای فیلمسازی درباره مقطع کودکی پیامبر اسلام(ص) باید کاوشی دقیق و شایسته انجام داد چون کودکی بعضی از انبیاء الهی مثل حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) به طور طبیعی و ذاتی دارای نکته های جذاب بسیار است و برای استفاده هنری قابلیتی ویژه دارد ولی در زندگی پیامبراکرم(ص) مقاطع دیگر حیات است که جلوه های مناسب برای آثار دراماتیک پیدا می کند. با این وجود علیرغم توصیه مهم یادشده، قصه فیلم حاضر، چنان که شایسته پردازش حرفه ای است موفق به نظر نمی رسد.
در مجموع فیلم  "محمد رسول الله (ص)" همانگونه که مردم بسیاری دیدند و با غلبه احساسات به وجد آمدند و حتی گاهی با آن گریستند، از منظر عمومی قابل تماشا استفاده و لذت بردن است ولی در یک نقد حرفه ای نکات متعددی قابل ذکر است که وزن هزینه های میلیون دلاری ساخت فیلم را با محصول حرفه ای کار از تعادل خارج می داند و توقع منقدین را برآورده نمی کند.
پوستر فیلم


فیلم "خروج خدایان و پادشاهان" اثر "ریدلی اسکات" روایت تحریف شده ای از "سفر خروج" در کتاب مقدس است. در این فیلم شخصی بنام موسی خدا را به صورت پسر بچه ای می بیند و از طرف او مأمور می شود که قوم بنی اسرائیل را از شر فرعون خلاص کند. ظاهرا پایه این حکایت بر اساس ماجرای حضرت موسی(ع) در کتاب مقدس است ولی شخصیت ترسیم شده برای موسی از نظر رفتار، اعتقاد و باور به پروردگار، شأنیت پیامبری ندارد و با شخصیت واقعی حضرت موسی (ع) که در قرآن کریم معرفی شده دارای فاصله بسیار  است. 
دقت در جزئیات و حتی بعضی از اعتقادات زیربنایی ما را با سه روایت متفاوت از ماجرای حضرت موسی (ع) روبرو می کند: روایت قرآن کریم؛ روایت کتاب مقدس و روایت شخصی و تفسیر به رأی سازنده فیلم.
از جمله، بیان ماجرای کودکی حضرت موسی مطابق سلیقه فیلمساز  صورت پذیرفته است. در قرآن کریم و روایات تفسیری ذکر می شود که پس از تولد حضرت موسی (ع) برای رفع خطر، ایشان را در سبدی قرار می دهند و در آب رها می کنند. آنگاه همسر فرعون او را به فرزندی قبول می کند و در حقیقت جان وی هم محفوظ می ماند. از طرفی با وقوع اتفاقات ناشی از لطف خداوند مادر خود حضرت به عنوان دایه انتخاب می گردد. یعنی موسی (ع) در قصر فرعون و نزد مادر خود بزرگ می شود. کتاب مقدس به جای همسر فرعون دختر او را ذکر کرده و دایه را مادر موسی معرفی می نماید ولی در فیلم بر خلاف آن خواهر موسی است که دایه او می شود.
در قرآن کریم آمده است که حضرت موسی (ع) در مسیر برگشت از مدین به اتفاق خانواده جلوه ای می بیند و  با خداوند سخن می گوید و همانجاست که به عنوان پیامبر الهی برگزیده می شود. سپس مأموریت می یابد که برای هدایت فرعون و مردم و  نجات بنی اسرائیل از ظلم نزد آنها رود اما در "خروج خدایان و پادشاهان" ضمن اینکه دیدار با خداوند به نحو زننده و کفرآمیزی صورت می گیرد،  موسی نه برای هدایت مردم بلکه صرفا برای نجات و هجرت آنها به سرزمین موعود و مادری ایشان مأمور می شود و ظاهرا فیلمساز بر این موضوع تأکید دارد.
قرآن کریم حضرت هارون برادر حضرت موسی (ع) را به عنوان  وزیر و یاور ایشان در رسالت الهی می داند. کتاب مقدس هم این موضوع را بیان می کند هرچند در چگونگی همکاری وی اختلافاتی با قرآن کریم دارد اما اسکات در فیلم خود هیچ نقش مهمی را برای هارون قائل نشده است.
در این اثر از معجزات مشهور حضرت موسی (ع) مانند عصا و ید بیضاء خبری نیست و تنها با استفاده از جلوه های ویژه برخی عذابهای ذکر شده در متون دینی برای تأدیب فرعونیان به نمایش درآمده است. این عذابها از قبیل: خون، قورباغه، ملخ، شپش و غیره به عنوان نشانه ها یا معجزات الهی در قرآن و کتاب مقدس با شباهتها یا اختلافاتی آمده و البته فیلمساز در این زمینه تا حدی به کتاب مقدس وفادار است. واقعه مشهور و قرآنی شکافته شدن دریا که به اذن خدا با زدن عصا به گونه ای مشابه در کتاب مقدس هم ذکر شده در این فیلم توأم با اتفاقات طبیعی جزر و مد و اقدام تحریف آمیز پرتاب شمشیر به سمت دریاست و جلوه شایسته ای از معجزه ندارد.
از جمله موارد قابل ذکر دیگر، اتفاقات پایانی فیلم است که تا حدی با کتاب مقدس همخوانی دارد و البته بعضی از وقایع نیز کاملا برآمده از تخیل نویسنده و کارگردان است. هرچند حکایت دریافت الواح تورات موضوعی مشترک بین قرآن کریم و کتاب مقدس به شمار می رود  و اسکات هم به این موضوع پرداخته ولی چگونگی الواح و دریافت آنها از جمله اختلافات و انحرافات محتوایی موجود در فیلم  است. در همین بخش می بینیم که موسی با آن پسربچه که با جسارت سخیف نقش خدا را ایفا می کند، حتی در هنگام حک کردن مطالب الواح مجادله می نماید و هردو به هم می گویند که مخالف یکدیگرند. چنانکه می دانیم قرآن کریم، خداوند بی بدیل و همتا را با اسماء الحسنی یاد می کند و از طرفی برای پیامبران الهی به عنوان بندگان خالص و برگزیده پروردگار خشوع و خضوع بندگی و کرامت انسانیت قائل است.
این فیلم از نظر تصویر، بازی، ریتم مناسب تدوین، حجم وسیع هنروران و جلوه های ویژه، اثری دیدنی است ولی از نظر محتوا علیرغم شباهت به مضامین کتاب مقدس، در موارد زیادی نسبت به آن منحرف شده و در مقایسه با محتوای قرآن کریم به صورت بنیادی به کفر و هجو گرائیده است.

صداقت کشفی

                       


ماجرای حضرت نوع (ع) در منابع اسلامی و ادیان مسیحیت و یهود با اشتراکات و اختلافاتی آمده است. همچنین در این باره افسانه ها و قصه های متعددی وجود دارد.
 یکی از اختلافات عمده ترسیم چهره پیامبران الهی ازجمله حضرت نوح(ع) در قرآن و بعضی از منابع سایر ادیان مانند عهد عتیق، این است که پیامبران الهی در قرآن کریم انسانهایی مؤمن، متقی، مهربان، دلسوز برای هدایت مردم و دارای سایر مکارم اخلاقی معرفی شده اند ولی در کتاب مقدس، ایشان گاهی جنبه معنویت خود را از دست داده و سخنان یا افعال گناه آلودی بروز می دهند. همچنین در این کتاب توصیف خداوند با وجه زمینی توأم با ضعف و زبونی، پشیمانی و حتی شکست در مقابل مخلوقات صورت می پذیرد در حالیکه قرآن کریم نام خداوند را با برترین صفات و اسماء الحسنی ذکر می نماید.
چنانکه از فیلم "نوح" بر می آید، نویسنده و کارگردان، این اثر را بر اساس "سفر پیدایش" کتاب مقدس تولید کرده و بنابراین در ابتدا باید بر اساس همان منبع تحلیل و نقد شود. در این فیلم پر هزینه 125میلیون دلاری، علیرغم موفقیتهای ساختاری از قبیل جلوه های ویژه فراوان، بازیهای موفق و فیلمبرداری دیدنی، پایبندی به منابع دینی حتی کتاب مقدس وجود ندارد و ظاهرا کارگردان اصولا قصد ساخت اثری مذهبی هم نداشته است ولی از آنجا که نام و ماجرای یکی از پیامبران اولوالعزم همراه با جزئیات ذکر شده از خانواده او در منبع دینی مورد نظر را استفاده می کند، وجود حکایات افسانه ای و داستانهای فرعی تخیلی مانند درگیریهای فراوان بین نوح و یکی از فرزندان قابیل و نیز مداخله فرشتگان عذاب شده  و تغییر شکل یافته زمینی در ساخت کشتی و نبرد با مخالفین از ضعفهای بنیادین این فیلم به شمار می رود اگرچه همین ضعفهای محتوایی به تند شدن ریتم و گیشه پسند شدن آن کمک کرده است.در فیلم نوح شخصیت پیامبر خدا، به گونه ای مستأصل، عبوس، خشک، فاقد ارتباط ویژه با پروردگار و بدون معجزه برای هدایت مردم معرفی شده است. البته ظاهرا  همه این خصلتها به دلیل تکلیف گرایی او در مقابل خداوند است ولی همین امر باعث شده که به عنوان یک پیامبر هیچ محبوبیتی برای مخاطب ایجاد نکند و حتی گاهی همسر یا عروس او حرفهای لطیفتر و انسانی تری برای گفتن دارند و نوح را نصیحت می کنند. در روایت حاضر که برگرفته از آموزه های سفر پیدایش در کتاب مقدس است خالق به عنوان وجودی پشیمان و منتقم معرفی می شود و تصمیم می گیرد که همه بشریت را محو کند و چنین القاء می شود که تمام همت نوح برای نجات حیوانات است زیرا انسان لیاقت ادامه حیات ندارد و همین دیدگاه کشمکشهایی را در فیلم به وجود می آورد.
 نکته دیگری که براساس منبع مورد استفاده به صورت اغراق آمیز و گاهی تغییر یافته به آن پرداخته شده ماجرای فریب آدم و حوا به وسیله مار است و تا انتهای فیلم پوست مار  به عنوان میراثی معنوی برای انتقال نبوت و نجات و حیات بشریت دست به دست می شود. در این فیلم از شیطان و پلیدی او خبری نیست. گویی تعمدی برای تبرئه شیطان و از طرفی تکریم واقعه مخالفت با خدا وجود دارد چنانکه نوح و پدربزرگش نیز به نوعی به مخالفت امر خالق می پردازند و برای ادامه نسل بشر همت می کنند [هرچند این امر بر اساس اعتقادات ما تحریف شده و مغایر حقیقت است.]
در مجموع می توان گفت فیلم "نوح" از نظر فرم و ساختار حرفه ای، دیدنی و جذاب است ولی به لحاظ محتوایی براساس آموزه های قرآنی، فیلمی کفرآمیز و دون شأن پیامبر خداست. همچنین از نظر کتاب مقدس نیز تخیلات بر اعتقادات پیشی گرفته و کارگردان، به کتاب مقدس هم وفادار نمانده است.

 

صداقت کشفی

                      


فیلم "سایه" محصول سال 20 اثر "ژانگ ییمو" کارگردان چینی، مجموعه ای مصور از سایه روشنهای زیبا و فرمهای هدایت شده در یک ترکیب بندی خلاقانه است. موضوع اصلی و مورد مناقشه در "سایه" مالکیت و قدرت است. یک پادشاه قلدر شهری بنام جینگ را تصاحب کرده و در مقابل، پادشاه جوان منطقه "پی " شدیدا از مبارزه واهمه دارد و همواره دم از صلح می زند. اما یکی از فرماندهان شجاع او بدون هماهنگی سراغ ژنرال شهر غصب شده می رود و تقاضای جنگ تن به تن می کند. حاکم پی از این واقعه ناراحت می شود و برای دفع خطر تصمیم می گیرد خواهرش را به ازدواج شاهزاده مقابل در آورد ولی همین امر جدال خونینی را رقم می زند. مهمترین نقطه توجه و دراماتیک فیلم جایی آشکار می شود که می فهمیم فرمانده جنگجو و شجاع در حقیقت سایه و بدل فرمانده اصلی است که به دلیل بیماری در پناهگاهی اسرار آمیز ماجرا را هدایت می کند.
به نظر می رسد ژانگ ییمو با پرهیز از رنگهای درخشان و همچنین با استفاده از فضاهای بسته داخلی و حتی مخفیگاهی اسرار آمیز در دل قصر و نیز ایجاد محدودیت و فشردگی در مکانهای خارجی، زندگی قهرمانان و شخصیتهای داستان را در تنگنا و دور از نشاط و سرزندگی توصیف می کند هرچند آنها به قدرت و حکمرانی خود دلخوشند. در این فیلم شخصیت آرام و مطمئنی وجود ندارد بلکه همه نگرانند و هرکدام به نوعی منفی، خیانتکار  یا نهایتا انتقام گیرنده جلوه می کنند. بنابراین فضای ترسیم شده زندگی در "سایه"، دلپذیر و حسرت برانگیز نیست گرچه تبحر کارگردان و همکاران او تصاویر را جذاب و دیدنی کرده است و شرایط فنی حرفه ای کاملا در خدمت محتوا قرارگرفته اند.
در بین شخصیتهای اصلی فیلم، مؤثرترین فرد در پیشبرد داستان همسر فرمانده است که هم در آموزش رزمی و نوازندگی هدفمند به سایه همسرش نقش اصلی را ایفا می کند و هم جریان احساس عاطفی بین او و سایه  سبب ایجاد انگیزه برای بدل فرمانده شده است بنابراین نقش زن در قصه شکل گرفته بسیار چشمگیر به نظر می رسد.
در فیلم سایه که به تعبیر بعضی از تحلیلگران، دارای تصاویر سیاه و سفید است، به جز صورت و بدن افراد، سبزی غیر اشباع درختان و قرمزی خون، فضای داخلی و خارجی پوشیده از تونالیته های آکروماتیک یعنی سیاه، سفید و خاکستری است. "ییمو" که به عنوان استاد رنگها شناخته می شوذ، در این اثر  بجای رنگهای اشباع و تقابل آنها با یکدیگر  از کنتراست سیاه و سفید و نور و سایه بهره برده است. طراحی غالبی که ذهن را به سوی سبک نقاشی چینی با تاکید بر روح نقاشی بدون استفاده از رنگهای تند و یا نقاشی ژاپنی با تأکید بر استفاده از جوهر سیاه سوق می دهد.
اکثر سکانسهای فیلم در فضای کنترل شده داخلی دارای نورپردازی کلاسیک چهره با سبک مثلث نوری بر یک گونه و کنتراست حدود یک چهارم در بخش دیگر صورت است و غالبا از نور "بک لایت" و از طرفی وزش ملایم باد و در نتیجه جلوه گری موهای بلند استفاده شده است. "عمق میدان" بسیار کم و احتمالا استفاده از دهانه باز دیافراگم در تصاویر بسته چشمگیر است و به تأکید بر نقطه توجه و همچنین در کنار سایه روشنهای حساب شده به ایجاد بعد کمک شایانی کرده است. وجود فرمهای منظم و تکراری به ویژه اسپیرال و چرخان در بخشهای مختلف فیلم به پدیدار شدن سبک ویژه ای در ترکیب بندی کمک کرده  و از طرفی خطوط عمودی و شکل یافته از قبیل تابلوهای شیشه ای درون قصر و بافت زیبای نیزار هم در هدایت بصری چشم نقش دارد.
‌چرخشهای منظم مبارزین برروی صفحه دایره ای شکل که تقابل حق و باطل یا سیاهی و سفیدی را نشان می دهد به دلیل شکل هندسی دایره می تواند تلاش برای ایجاد تعادل را القاء کند. این صفحه با فرمی خاص که شاید ریشه در نمادهای چینی داشته باشد هم در صحنه های جنگ تن به تن دیده می شود و هم به عنوان صفحه ابزار پیشگویی توسط همسر فرمانده بکار رفته است. از اینرو در تمام فیلم یک فرم مشترک برای تقدیر زندگی، مبارزه، پیروزی، شکست و تقابل سفیدی و سیاهی انتخاب شده است.
نکته مهمی که در نتبجه گیری نهایی داستان قابل تأمل است مرگ شخصیتهای اصلی و گردانندگان ماجراها و زنده ماندن سایه است. گویی سایه، اصل و آنها بدل بوده اند.
فیلم "سایه" از نظر محتوا ماجرایی تقریبا تکراری، ساده ولی در نوع خود جذاب دارد و از نظر تصویر علیرغم فقدان رنگهای خیره کننده مانند یک تابلوی نقاشی زیباست.

 

صداقت کشفی

                   


کوکو» انیمیشن سینمایی جذابی است که توجه بسیاری از مخاطبین جهان را به خود جلب کرده و شایسته دریافت جایزه اسکار نیز شده است. در این فیلم کودکی بنام میگل» درپی مخالفت خانواده با نوازندگی او اقداماتی می نماید و ناخواسته  به دنیای مردگان راه پیدا می کند. در آن دنیا حوادث متعددی روی می دهد و سرانجام میگل»  با موفقیت هم به آغوش خانواده باز می گردد و هم به خواسته خود یعنی نوازندگی دست می یابد.
در انیمیشن سینمایی  کوکو» سه رکن محتوایی عمده وجود دارد: 1-اعتقاد به دنیای پس از مرگ و زندگی ویژه مردگان 2-اصالت و حیات بخشی موسیقی 3- اهمیت و ضرورت خانواده.
در یک نگاه کلی موارد مطرح شده فارغ از تعصبات اعتقادی یا دیدگاههای دینی و مذهبی محتوایی قابل اعتنا هستند اما با دخالت نگاه دینی حتی از منظر مسیحیت در می یابیم که علیرغم قوت تکنیک و زیبائیهای بصری  اشکالات عمده ای در باور اعتقادی این اثر وجود دارد.
چنانکه گفته شد یکی از وجوه مثبت کوکو» از نظر دینی ارائه نظر کلی مشترک بین تمام ادیان توحیدی در باره باور به زندگی پس از مرگ است لیکن اشکال موجود این است که چگونگی زندگی مردگان در این اثر حرفه ای که فضایی مسیحی را ارائه می کند، با آموزه های هیچیک از سه مذهب  کاتولیک»،  پروتستان» و  ارتدوکس» مسیحیت و البته با اعتقادات اسلامی همخوانی ندارد. در این فیلم هرکس که در دنیا به لذت و جنایت و خوشگذرانی مشغول بوده، پس از مرگ نیز به لذت های زندگی ادامه می دهد از جمله یکی از شخصیتهای اصلی که در دنیا نوازنده مشهوری بوده و مرتکب قتلی شده است در دنیای دیگر هم جایگاه با شکوهی دازد و برای همگان کنسرت برگزار می کند و سرانجام با حضور  میگل» و حوادث مختلف جایگاه اجتماعی خود را از دست می دهد. شاید بتوان این دیدگاه اعتقادی در باره نوع زندگی پس از مرگ را مهمترین نکته انحرافی دانست. البته بعضی معتقدند که تخیل نویسنده و جنبه دراماتیک بر القای باور اعتقادی غلبه دارد و ایراد موجود فرعی است اما به هرحال غفلت از این نکته در یک اثر بلند که بخش عمده ای را به زندگی پس از مرگ اختصاص داده صحیح به نظر نمی رسد.
در مجموع، فیلم  کوکو» علاوه بر اینکه به وجوه اعتقادی و اخلاقی ارزشمندی مثل باور به زندگی پس از مرگ، ارزش خانواده، تقبیح خیانت و قتل و ظلم می پردازد از این نظر ویژه است که برخلاف زندگی جاری، مبحث مردگان و عالم مرگ  را ملموس، صمیمی، غیر ترسناک و باورپذیر ارائه می دهد به نحوی که حتی کودکان نیز با این مقوله جدی و پر رمز و راز ارتباط برقرار می کنند هرچند مشکل اعتقادی مطرح شده همچنان در جای خود باقی است.

صداقت کشفی        

 

                                                                         

   


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مطالب اینترنتی amin-movie مکنونات مکتوب mjalebb dii مرکز پخش کالای برق نور seeweb رج هایی از حال و روزگارم doorbincanon telegram-movie